در حالی که آمار مرگومیر ناشی از تصادفات جادهای در ایران همچنان یکی از بالاترین نرخها در سطح جهانی را به خود اختصاص داده، کمپین «نه به تصادف» با شعارهایی احساسی و هشداردهنده سعی کرد افکار عمومی را نسبت به پیامدهای فاجعهبار بیاحتیاطی در رانندگی حساس کند.
این کمپین با تکیه بر تصاویر تلخ از خانوادههای داغدیده و پیامهایی اخلاقی، مسئولیت کاهش سوانح را بر دوش افراد قرار میداد؛ گویی تنها با بستن کمربند ایمنی و کاهش سرعت میتوان جانها را نجات داد! کمپین «نه به تصادف» هرچند در ظاهر اقدامی ارزشمند برای آگاهیبخشی و تغییر رفتارهای پرخطر رانندگی بود، اما با نقدهای جدی از منظر جامعهشناسی و سیاستگذاری مواجه شد.
یکی از مهمترین اشکالات این کمپین، تمرکز بیش از حد بر تغییر رفتار فردی بدون پرداختن به ریشههای ساختاری مشکل است. فرهنگسازی در خلأ و بدون توجه به زیرساختهای اجتماعی، اقتصادی و نهادی، بیشتر به یک نمایش تبلیغاتی میماند تا یک راهکار ریشهای. مثلاً وقتی رانندهای مجبور است ساعتها در جادهای ناایمن یا تاریک و بدون علائم رانندگی کند، یا وقتی در سیستم حملونقل عمومی ناکارآمد، گزینهای جز رانندگی شخصی ندارد، نمیتوان صرفاً با شعار از او انتظار رفتار ایمن داشت. کمپین «نه به تصادف» برای آنکه اثربخشی بلندمدت داشته باشد، باید با اصلاحات زیرساختی، بهبود کیفیت آموزش، ایمنسازی جادهها، و افزایش مسئولیتپذیری نهادهای دولتی همراه شود. بدون این بسترها، فرهنگسازی تبدیل به مسکّنی موقت برای زخم عمیق تصادفات خواهد شد.
این کمپین در عین حال که نیت انسانی دارد، با روایتی فردمحور و تکبعدی، بسیاری از عوامل ساختاری مؤثر در وقوع تصادفات را نادیده میگیرد. در این روایت رسمی، اثری از خودروهای ناایمن، جادههای غیراستاندارد، و ضعف نظارت نهادی نیست؛ و به جای مطالبهگری عمومی، بار اخلاقی بحران بر دوش مردم گذاشته میشود. این گزارش نگاهی دارد به لایههای پنهان این کمپین و میکوشد نشان دهد چگونه پیامهای ظاهراً ساده، ممکن است در عمل به ابزاری برای بازتولید بیعدالتی و سکوت ساختاری تبدیل شوند.
شخصیسازی بحران اجتماعی
در حالی که ایران همچنان یکی از مرگبارترین کشورهای جهان در حوزه تصادفات جادهای به شمار میرود، نهادهای عمومی و برخی سازمانهای مردمنهاد، با اجرای کمپینی تحت عنوان «نه به تصادف» تلاش کردهاند تا توجه افکار عمومی را به این بحران جلب کنند. این کمپین با بهرهگیری از شعارهایی مانند «با بستن کمربند، زندگی را حفظ کنیم» و تصاویر تأثیرگذار از خانوادههای داغدیده، سعی دارد مسئولیت پیشگیری از تصادف را بر شانههای تکتک افراد جامعه بگذارد.
در ظاهر، هدف این کمپین چیزی جز کاهش آمار تلفات و تغییر رفتارهای پرخطر در رانندگی نیست. اما پرسش مهمی که مطرح میشود این است که آیا این کمپین واقعاً به دنبال حل ریشهای بحران است؟ یا آنکه تنها با تمرکز بر هشدارهای اخلاقی و سرزنش فردی، توجه را از عوامل ساختاری و نهادیِ مؤثر در بروز تصادف منحرف میکند؟ کمپین «نه به تصادف» با وجود نیت خیرخواهانهاش، دچار یک کاستی جدیست: شخصیسازی بحران اجتماعی. در بیشتر پیامهای این کمپین، عامل اصلی مرگومیر رانندهای است که پیامک میفرستد، سرعت غیرمجاز دارد یا کمربند نبسته. اما در این روایت، هیچ نشانی از خودروهای بیکیفیت داخلی، جادههای غیراستاندارد، ضعف در سیستم حملونقل عمومی، یا سیاستهای ناکارآمد راهنمایی و رانندگی دیده نمیشود. بدین ترتیب، مسئولیت سنگین نهادها بهسادگی از صحنه کنار میرود و بار سنگین مرگها بر دوش افراد عادی جامعه میافتد.
سلب مسئولیت از نهاد قدرت
کمپین «نه به تصادف» نمونهای از استراتژیهای رایجی است که مسئولیت اجتماعی را از نهادهای قدرتمند سلب و بر دوش فرد شهروند میگذارد. در حالی که بسیاری از عوامل اصلی تصادفات، همچون کیفیت پایین خودروها، استاندارد نبودن راهها، طراحی معیوب شهری، نبود نظارت مؤثر پلیس، و ضعف خدمات اورژانس ساختاری و نهادیاند، این کمپین تقریباً هیچ اشارهای به آنها ندارد. بلکه با زبان و تصاویری که تأکید بر «بیاحتیاطی فردی» دارند، فرد را مسئول مرگ خود و دیگران معرفی میکند. در چنین چارچوبی، دولت، صنعت خودروسازی، و مدیریت شهری، از تیررس نقد خارج میمانند و قربانی، در نهایت، مسئول مرگ خویش معرفی میشود. این پدیده در ادبیات علوم اجتماعی با اصطلاح «مقصرسازی قربانی» شناخته میشود.
وجه غیرمشارکتی این کمپین
یکی دیگر از ابعاد مهم نقد جامعهشناسی به این کمپین، شکل و ماهیت مشارکت مردمی در آن است. نوع مشارکت مردم در کمپین نیز بیشتر به «مصرف پیام» محدود میشود تا کنشگری مؤثر. اگرچه ظاهراً تلاش شده است با استفاده از چهرههای مردمی یا فضای مجازی، کمپین وجهی عمومی و «پایین به بالا» پیدا کند، اما در عمل، طراحی آن کاملاً «بالا به پایین» و غیر مشارکتی است. مردم تنها بهعنوان دریافتکننده پیام و نه بهعنوان تولیدکننده دانش، روایت یا مطالبهگر اصلاح ساختارها در نظر گرفته میشوند. فقدان سازوکارهای گفتوگو، نبود فرصت برای حضور قربانیان و بازماندگان در طراحی کمپین، و بیتوجهی به تجربه زیسته گروههای آسیبدیده، همگی نشان میدهند که با مشارکت واقعی، توانمندساز و دموکراتیک فاصله بسیاری داریم. مشارکت مردمی واقعی زمانی اتفاق میافتد که مردم در تولید معنا، تحلیل وضعیت، و نظارت بر عملکرد نهادها سهیم شوند؛ نه فقط بهعنوان مخاطبانی که باید پیام را بپذیرند و رفتارشان را اصلاح کنند.
آلترناتیو چیست؟
از این رو، به نظر میرسد که چنین کمپینی باید بازطراحی شود. رویکرد جایگزین به جای تأکید صرف بر هشدارهای فردی، باید بر سه اصل کلیدی تکیه کند: عدالت ساختاری، مشارکت واقعی و پاسخگویی نهادی. این نسخه اصلاحشده میتواند به جای سرزنش راننده، مردم را به شهروندانی فعال تبدیل کند که برای مطالبه خودروی ایمن، جاده استاندارد و سیاستگذاری شفاف تلاش میکنند. همچنین، زبان کمپین باید از هشدار و گناه به سمت همبستگی، حقخواهی، و اعتماد متقابل تغییر یابد.
چشمانداز کمپین جایگزین:
این طرح مبتنی بر سه اصل کلیدی است: عدالت اجتماعی، مشارکت مردمی، و پاسخگویی نهادی.
این کمپین به جای تمرکز صرف بر خطای راننده یا هشدارهای عاطفی، تلاش میکند پدیده تصادف را بهعنوان یک مشکل چندلایه و ساختاری بازتعریف کند؛ مشکلی که حل آن نیازمند کنش همزمان مردم، نهادها، و صنعت است. هدف نهایی این است که احساس گناه فردی به حس حقمندی، توانمندی، و مطالبهگری جمعی تبدیل شود.
۱. بازتعریف مسئولیتها
در این کمپین، نقش افراد بهعنوان «عامل تغییر» در جامعه تقویت میشود، نه صرفاً مخاطب پیام. شهروندان تشویق میشوند نه فقط قانونمدار باشند، بلکه مطالبهگر نیز باشند؛ از شورای محلی گرفته تا کارخانه خودروسازی. در عین حال، دولتها و نهادهای عمومی موظفاند در برابر مردم پاسخگو باشند، کیفیت زیرساختها را ارتقا دهند، استاندارد خودروها را افزایش دهند، و بودجههای مرتبط با ایمنی را شفاف کنند.
۲. زبان تازه؛ از هشدار تا همبستگی
زبان این کمپین به جای ترس و سرزنش، بر همدلی، همکاری و حق داشتن امنیت تأکید دارد. بهجای پیامهایی مثل «اگر حواست نباشد، خانوادهات عزادار میشود»، گفته میشود:
🔹 حق من، حق تو، ایمنی برای همه
🔹 مسیر سالم، حق مردم؛ خودروی ایمن، مسئولیت صنعت
این تغییر لحن به تقویت سرمایه اجتماعی و اعتماد متقابل میان مردم و نهادها کمک میکند.
۳. ابزارهای اجرایی مؤثر و مردمی
در این کمپین، ابزارهایی برای مشارکت واقعی مردم طراحی میشود:
- راهاندازی یک پلتفرم مردمی گزارش تخلف و خطر (مثلاً یک اپ یا ربات تلگرام) که افراد از طریق آن بتوانند نقاط حادثهخیز، خودروهای غیرایمن یا نارساییهای نهادی را گزارش دهند. این دادهها بهطور عمومی منتشر شده و مبنای مطالبهگری و اصلاح قرار میگیرند.
- ایجاد کارگروههای ایمنی در محلهها با مشارکت مدارس، انجمنهای اولیا و مربیان، شوراهای محلی و جوانان داوطلب برای شناسایی و پیگیری مشکلات شهری و جادهای در مقیاس محلی.
- تمرکز بر آموزش ایمنی از سنین پایین با استفاده از داستانگویی، نمایش، بازی، و کمپینهای مدرسهمحور، تا نسل آینده مسئولیتپذیر و مطالبهگر تربیت شود.
- تقویت رسانههای مستقل در پوشش واقعیتهای ایمنی، بررسی بودجهها و فسادها، و بازتاب صدای قربانیان با برگزاری جشنوارههایی نظیر «خبرنگار ایمنی سال» یا «گزارشگر مردمی ایمنی».
۴. پایش و ارزیابی مستمر
این کمپین صرفاً تبلیغاتی نیست، بلکه پویشی مدنی و نظارتی است. برای سنجش تأثیر آن، شاخصهایی تعریف میشود؛ مانند کاهش نرخ تصادف در مناطق خاص، افزایش رضایت عمومی از ایمنی، و بهبود رتبه کیفی خودروها. نتایج این ارزیابیها به صورت سالانه و سادهسازیشده به مردم ارائه میشود تا حلقه شفافیت و پاسخگویی کامل شود. در این طرح جایگزین، کمپین «نه به تصادف» بهجای تکرار پیامهای کلیشهای و سرزنشگر، به یک جنبش اجتماعی پیوسته و چندلایه تبدیل میشود. جنبشی که مردم را توانمند میسازد، ساختارها را به چالش میکشد، و ایمنی را به یک مطالبه جمعی بدل میکند. این کمپین دیگر یک شعار نیست، بلکه بستری برای تغییر پایدار و فراگیر است.
نتیجهگیری:
کمپین «نه به تصادف» بیتردید تلاشی بود در مسیر آگاهیبخشی، اما در شکل کنونی خود نمیتواند پاسخی جامع به بحرانی ساختاری باشد که جان هزاران ایرانی را میگیرد. اگرچه مسئولیت فردی در رانندگی مهم است، اما بدون مسئولیتپذیری نهادها، پاسخگویی صنایع و طراحی سیاستهای مبتنی بر عدالت اجتماعی، تغییر پایدار در چشمانداز ایمنی جادهای حاصل نخواهد شد. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای کمپینهای هشداردهنده، شاهد جنبشهایی باشیم که با مشارکت مردم، ساختارهای خطرساز را نیز به چالش بکشند.