سههزار کودک در سال ۱۴۰۳ در تصادفات رانندگی جان خود را از دست دادند؛ رقمی که نه فقط یک تراژدی انسانی، بلکه نشانهای از بحران نهادی در ایران است. مرگ روزانه هشت کودک در جادهها نشان میدهد که مسئله ایمنی و حفاظت از جان انسانها تنها یک امر فنی یا انتظامی نیست، بلکه پدیدهای برساختی است؛ به این معنا که در دل شبکهای از سیاستگذاریها، نهادها و ارزشهای اجتماعی ساخته و بازتولید میشود. صنعت بیمه در این میان، اگرچه به ظاهر نهادی اقتصادی است، اما نقش فرهنگی و اجتماعی عمیقی دارد که هنوز در ایران بهدرستی شکل نگرفته است.
صنعت بیمه بهمثابه نهادی برساختی
وقتی میگوییم بیمه نهادی برساختی است، یعنی بیمه نه صرفاً ابزاری مالی، بلکه سازوکاری اجتماعی است که ریسک را جمعی میکند و امکان «مدیریت خطر» را به سطح کلان میبرد. در ایران اما بیمه خودرو بیشتر به پرداخت خسارتهای پس از حادثه محدود شده و کمتر به پیشگیری و آموزش اختصاص دارد. همین تقلیل کارکرد بیمه، آن را از ایفای نقش اجتماعی و فرهنگیاش در حفاظت از جان کودکان دور ساخته است.
ابعاد اقتصادی فاجعه
آمار رسمی نشان میدهد نرخ مرگومیر جادهای در ایران حدود ۲۳ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر جمعیت است، در حالیکه میانگین جهانی کمتر از ۱۸ نفر است. حضور سههزار کودک در میان ۲۰ هزار کشته سال گذشته، فاجعه را چندلایه میکند.
از منظر اقتصادی نیز خسارت تصادفات سالانه حدود ۸ درصد تولید ناخالص داخلی را میبلعد. این فشار مستقیم بر صنعت بیمه موجب میشود شرکتها درگیر چرخهای معیوب از پرداخت خسارت، افزایش حق بیمه و کاهش اعتماد عمومی شوند، بدون آنکه به کاهش ریسک کمک کنند.
آموزش در سنین کوتاه؛ سرمایهای برای آینده
کودکان، بیدفاعترین قربانیان جادهها هستند. آموزش ایمنی ترافیک در سنین ابتدایی، نه فقط اقدامی تربیتی، بلکه نوعی سرمایهگذاری جمعی برای کاهش ریسک در آینده است. در بسیاری از کشورها بخشی از درآمد بیمه به همین آموزشها اختصاص داده میشود. اگر صنعت بیمه ایران آموزش کودکان را به عنوان بخشی از مأموریت برساختی خود بپذیرد، هم از فشار مالی ناشی از تلفات میکاهد و هم در ساختن جامعهای ایمنتر نقش ایفا میکند.
ضعف ضریب نفوذ بیمه در ایران
ضریب نفوذ بیمه در ایران کمتر از دو درصد گزارش شده است، در حالی که میانگین جهانی ۷.۴ درصد است. این عدد نشان میدهد بیمه هنوز نتوانسته به نهادی فرهنگی و اجتماعی فراگیر بدل شود. در حالی که اگر بیمه به جای تمرکز صرف بر جبران خسارت، به نهادی پیشگیرانه و توسعهمحور تبدیل شود، میتواند ایمنی را به ارزش اجتماعی بدل کند.
راهکارها
۱. تعریف بیمههای ویژه کودکان (سرنشین خردسال) و الزام به استفاده از تجهیزات ایمنی در خودروها.
۲. تخصیص بخشی از درآمد بیمههای اتومبیل به آموزش ایمنی در مدارس و کمپینهای رسانهای.
۳. همکاری صنعت بیمه با وزارت آموزشوپرورش و صداوسیما برای نهادینهسازی فرهنگ ایمنی.
۴. انتشار عمومی گزارشهای شفاف از هزینهکرد بیمهها در حوزه پیشگیری و آموزش.
حادثهخیزی جادههای ایران و مرگ هزاران کودک، مسئلهای ساختاری است که از ضعف زیرساخت، آموزش ناکافی و کارکرد محدود بیمه نشئت میگیرد. صنعت بیمه بهعنوان نهادی برساختی باید از سطح جبران خسارت فراتر رود و در مقام یک نهاد فرهنگی-اجتماعی، آموزش و پیشگیری را در دستور کار قرار دهد. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود جادهها از گورستان کودکان به مسیری برای آینده بدل شوند.
